بعد از اينكه عكاسان تازهكار دربارهي موارد فني و بخصوص پارامترهاي نوردهي به درك و تسلط خوبي دست يافتند ميتوانند توجهشان را بيشتر معطوف به جنبههاي زيباييشناسي عكاسي كنند. يكي از اولين مواردي كه در اين زمينه بايد آن را فرا گرفت اصول تركيببندي (composition) است. در اين مطلب به نكاتي كه براي تركيببندي عكسهاي منظره بايد به آنها توجه كرد ميپردازيم.
پيش از پرداختن به اصول و قواعد تركيببندي، لازم است در اينجا تأكيد كنيم كه اين قواعد و قوانين بيش از آنكه قوانيني باشند كه شما ملزم به رعايتشان باشيد، راهنماهايي هستند كه ميتوانند در بعضي موقعيّتها شما را ياري دهند و احتمالاً در بعضي موارد هم ممكن است به كار شما نيايند! بنابراين، دانستن اين اصول بيشتر جنبهي آموزشي دارد و ذهن شما را براي تركيببندي ايدهآل خودتان ياري ميدهد. همچنين طبق جملهاي معروف، بهتر است اول قوانين را فرا گرفت و بعد در صورت نياز آنها را زير پا گذاشت!
با اين مقدمه بپردازيم به اصولي كه در تركيببندي عكسهاي منظره بايد از آنها آگاهي يافت. يكي از اولين قوانيني كه در اين زمينه هر عكاسي با آن آشنا ميشود قانون يك سومها است. طبق اين قانون، اگر قاب تصوير را با دو خط افقي و دو خط عمودي فرضي به 9 مستطيل هماندازه تقسيم كنيد، سوژهي اصلي عكاسي بايد بر روي اين خطها و يا در تقاطع آنها قرار گيرد. اين قانون در عين سادگي بسيار تأثيرگذار است و توازن مناسبي را براي اجزاي صحنهي عكاسي بوجود ميآورد؛ با اين حال، در بسياري موارد هم ممكن است قراردادن سوژه در مركز تصوير تركيببندي مناسبتري باشد.
قرار دادن سوژه در يك سومها باعث ميشود در يك طرف قاب فضاي منفي بيشتري داشته باشيم. فضاي منفي (negative space) همهي آن چيزي است كه در اطراف سوژهي اصلي(كه با اين تعريف ميتوانيم آنرا فضاي مثبت بناميم) قرار دارد. يك روش تركيببندي اين است كه فضاي منفي را با سوژهاي كماهميتتر و شايد كوچكتر و محوتر (blur) پر كنيم (تصوير زير).
در موارد ديگر ممكن است به عمد فضاي منفي را كاملاً خالي و بدون بافت و جزئيات قراردهيم. اين نوع تركيببندي (تصوير زير) اتفاقاً بسيار محبوب است و براي مجزاكردن سوژه از همهچيز كاربرد دارد. در اكثر مواقع، اين نوع استفاده از فضاي منفي حس تنهايي، غربت و دورافتادگي را به بينندهي عكس القا ميكند و ميتواند بسيار تأثيرگذار باشد.
OLYMPUS DIGITAL CAMERAهميشه در عكاسي منظره به دنبال خطوط و اَشكال باشيد. خطوط ميتوانند چشم بيننده را به سمت سوژهي اصلي هدايت كنند و يا از آن دور كنند؛ بنابراين، بايد مواظب باشيد كه خطوط طبيعي در قاب تصوير به نفع تركيببندي مورد نظر شما باشند! همچنين اشكال هندسي كه در قالب اشيا و اجزاي صحنه نمايانشدهاند ميتوانند به عكس شما ساختار و نظم ببخشند. براي مثال در عكس زير، پيچ و خمهاي جاده چشم را به سمت قسمت مهمتر تصوير (درختان كاج بالاي قاب) هدايت ميكنند.
در عكسي ديگر ميتوانيد به خوبي اثر خطوط هدايتكننده را در يك تركيببندي مشاهدهكنيد. در عكس زير، جاده، خط چمن و حصار كنار جاده همگي چشم بيننده را به سمت خانهاي كه در پشتزمينه قرار دارد هدايت ميكند و تركيببندي زيبايي را خلقكردهاست.
همانطور كه عدم تقارن در عكسهاي منظره (قانون يك سومها) ميتواند به تركيببنديهاي زيبايي منجر شود، رعايت تقارن هم ميتواند يك روش خوب براي تركيببندي مناظر خاص باشد. در اطراف ما اشكال متقارن طبيعي و ساختبشر بسياري وجود دارند كه ميتوانند قاببنديهاي متقارن خوبي را براي عكاسان بسازند. چشم انسان تقارن را دوست دارد و روح انسان آنرا آرامشبخش ميداند و به همين جهت است كه اكثر عكسهايي كه در آنها تقارنهاي طبيعي وجود دارد حس آرامش و راحتي خيال را به بيننده القا ميكنند.
زاويه ديد در عكاسي طبيعت ميتواند بسيار تعيينكننده باشد. به طور سنتي، اكثر عكسهاي منظره و طبيعت از زاويهاي نزديك به ارتفاع ديد انسان (eye level) گرفته ميشوند. اين گروه از عكسها بيشتر به انسان حس حضور در محيط و ديدن منظره با چشم خود را ميدهند. اما هيچگاه خود را محدود به اين زاويهي ديد نكنيد! يكي از تركيببنديهاي معروف ديگر عكاسي از زاويهي بسيار پايين و نزديك به سطح زمين است. اين زاويهي ديد به همراه استفاده از لنزهاي سوپر وايد شكوه و جلال خاصي به منظرهاي كه از آن عكاسي ميكنيد ميدهد.
زاويهي ديد ديگري كه با آمدن droneها بيشتر مورد توجه عكاسان قرار گرفته، عكاسي از ارتفاع بسيار بالا است. در عكاسي از زاويهي بالا ميتوان حس وسعت يك منظره و يا برعكس، كوچكي آن را به بيننده منتقل كرد. در اين زاويهي ديد، نوع سوژه و منظرهاي كه از آن عكاسي ميشود بسيار مهم و تعيين كننده است. البته براي عكاسي از زاويهي بالا لزوماً نياز به drone نيست و استفاده از عوارض طبيعي مانند كوهها و تپهها هم ميتواند چنين زاويهاي را براي عكاس فراهم كند.
گاهي اوقات نشاندادن وسعت و بزرگي اجزاي طبيعت (درخت، دره، كوه و غيره) در بعضي تركيببنديها بخصوص با در نظر گرفتن دو بعدي بودن عكس دشوار است و بيننده نميتواند به خوبي بزرگي (يا كوچكي) اجزاي طبيعي را درك كند. در اين مواقع، عكاسان سعي ميكنند كه يك شيء كه اندازهي آن براي بيننده براحتي قابل درك است را به عنوان مرجع در قاب خود قراردهند تا بيننده با مقايسهي اندازهي ديگر اجزاي منظره با آن شيء خاص به بزرگي يا كوچكي اجزاي تركيببندي پيببرد. براي مثال در عكس زير، وجود آن دو كلبهاي كه در پيشزمينه (foreground) قراردارند به بيننده براي درك عظمت صخرهي بزرگي كه در پشتزمينه (background) قراردارد بسيار كمك ميكند.
به عنوان نكتهي آخر ميخواهيم توجه شما را به مسئلهي عمق (depth) در عكاسي منظره جلب كنيم. همانطور كه ميدانيد در عكاسي منظره با استفاده از لنزهاي وايد و ديافراگم بسته سعي ميشود كه تا جاي ممكن همهچيز شارپ و در فوكوس باشد. اين مسئله را وقتي با دو بعدي بودن عكسها جمع ببنديم به اين نتيجه ميرسيم كه نشان دادن عمق صحنه در عكاسي منظره بسيار دشوار است! با اين حال، راه حلي براي نشان دادن عمق در عكاسي منظره هم وجود دارد و آن لايهبندي منظره است. منظور از لايهبندي نوعي تركيببندي است كه در آن از پيشزمينه تا پسزمينه اجزاي طبيعي در لايههاي مختلفي وجود داشتهباشند كه حس عمق را به بيننده القا كنند. عكس زير (از عكاس HDR معروف آقاي تِرِي رتكليف) نمونهي عالي استفاده از اين نوع تركيببندي است. در اين عكس، نزديكترين اجزاي صحنه (تپهاي كه بناها بر روي آن قرار دارند) لايهي نخستين را بوجود ميآورد. سپس سوژهي اصلي يعني بناهايي كه در عكس ميبينيد در لايهي دوم قرار ميگيرد. در پشت اين بناها تپههاي خاكي قرار دارند (لايهي سوم) و با فاصلهي بسيار زياد كوههاي پوشيده از برف (لايهي چهارم) را ميبينيم.
يكي از خوشبختيهاي عكاسان عصر حاضر وجود دوربينهاي ديجيتال است كه راه را براي كسب تجربه و تجربهگرايي بسيار هموار كردهاند. آگاهي از قوانين و اصولي كه در اين مطلب ارائه شد ميتواند نقطهي شروع خوبي براي عكاسي منظره باشد.آموزش عكاسي بعد از كسب تجربه و رسيدن به ديدي شخصيتر در عكاسي، ميتوانيد هركدام از اين قوانين (يا بهتر بگويم پيشنهادات) را به نفع خلق عكسي زيباتر و با تأثيرگذاري بيشتر كنار بگذاريد!
- شنبه ۲۵ دی ۹۵ ۱۱:۳۲ ۱,۷۲۸ بازديد
- ۰ نظر